یک مصاحبه از حامد کمیلی که توسط آقای علی احمدی نیا انجام گرفته واستون گذاشتم.پس تا آخرش بخونید...
من ماندن در ایران را انتخاب کردم
اشاره :
باز هم گروه آقای سیروس مقدم پس از پایان سریال جنجالی «نرگس» کار جدیدی را روی آنتن فرستادند. کار جدید آقای سیروس مقدم سکوی پرتاب جوانی با استعداد و لایق بود …
آقای حامد کمیلی که قبل از بازی در سریال مقدم به این حد خود نمایی نکرده هنر خود را به رخ هوادران خود نکشیده بود،در سریال «پرواز درحباب» به جایگاهی رسید که لیاقت آن را داشت. همچنین شبکه پنج سیما (شبکه تهران)با سریالی به نام «به دنیا بگویید بایستد»غروب جمعه ها به خانه پایتخت نشین ها پا می گذارد…در این سریال نیز یکی از ارکان اصلی آقای حامد کمیلی است.
. از دوران بچگی شروع می کنیم!
ـ خواهش می کنم
. حامد کمیلی از مدرسه اخراج شده بود؟
ـ چند باری تا پای اخراج رفته بودم ولی همیشه نمره های خوبم به دادم می رسید. سالی دو،سه بار پدرم رو
می خواستند تا منو اخراج کنن.
. این وضعیت تا آخر دوران تحصیل ادامه داشت؟
ـ نه.... تا دوم دبیرستان ادامه داشت.
. از سال سوم دبیرستان به بعد چه اتفاقی افتاد؟
ـ از سال سوم دبیرستان نگرشم کمی تغییر کرد و به نوعی رام شدم. به دلیل آشنایی که با یه سری از دوستانم
پیدا کردم، فعالیت تئاتر رو شروع کردم.گرایش خاصی به هنر داشتم و وقتی با استادم صحبت کردم به من گفت
که رشته هنر و بازیگری رو به عنوان شغل انتخاب نکنم، چون بالاخره یه جایی مجبور می شم نقشی رو بازی کنم که دوست ندارم.منطق خیلی خوبی بود،برای همین مطالعات فوق برنامه خودم رو به رشته هنر اختصاص دادم.
و تحصیلات خو دم رو در رشته کامپیوترشروع کردم.
. پس بچه درس خون بودید؟
ـ من درس نمی خوندم ولی سر کلاس درس رو می فهمیدم و نمره های خوبی می گرفتم.کلأ آدم ریسک پذیری هستم.
. تجدید هم می آوردید؟
ـ نه...البته انضباط،معدلم رو پایین میاورد و اگر نه نمره های خوبی داشتم.
. رشته تون چی بوده؟
ـ رشته من ریاضی فیزیک بود. در سال 79 پیش دانشگاهی رو تموم کردم و در رشته نرم افزار کامپیوتردر
دانشگاه قبول شدم.
. پس دانشجوی کامپیوتر شدید؟
ـ بله...سه سال و نیم در رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد درس خوندم، ولی تفاوتهای زیادی بین تصورات ذهنی خودم و رشته ای که در حال خواندنش بودم، می دیدم.من به کامپیوتر و برنامه نویسی علاقه داشتم ولی در دانشگاه درسها فرمی بودن و من از تصاویر ذهنی ام دور شدم.پس از سه سال ونیم وقتی که فقط یک ترم به اتمام درسم مونده بود،انصراف خودم رو دادم.
. بریم سراغ فعالیت های هنری شما،چند سال تئاتر بازی کردید؟
ـ تقریبأ 9 سال.
. مهمترین نمایشنامه ای که کار کردید چی بود؟
ـ همه کارهام مهم بودن، برای مثال تئاتری بود به اسم«سایه های یک زن» که نقش یک خان زاده را داشتم و شاید به دلیل این که آخرین کار نمایشم بود در ذهنم مونده است.
. اولین تئاترتون چی بود؟
ـ اولین بار با کاری ازآقای ابراهیم ابراهیمیان روی صحنه رفتم. در حقیقت قرار بود اون کار برای شرکت در جشنواره سوره اجراء و بسته بشه و باعث شد به موازات درسم به صورت جدی تئاتررو ادامه بدم. بعد از نه سال آقای فریدون خسروی فرصت کار تصویر رو به من داد.آقای خسروی معتقد بود زمانی وارد کارتصویر بشم که حرفی برای گفتن داشته باشم.
. اولین کارتصویری حامد کمیلی با کدام فیلم بود؟
ـ اولین کار تصویری من فیلم«ربط» به کارگردانی فریدون خسروی بود.فیلم فوق العاده و زیبایی بود که هنوز پخش نشده.
. چرا؟
ـ من هم علتش رو نمی دونم.
. کار کردن با فریدون حسن پور چطوربود؟
ـ آقای خسروی دارای یک سری تفکر و نگرش خاصی هستن و من فوق العاده ایشون را قبول دارم.
. اولین باری که جلوی دوربین قرار گرفتید چه احساسی داشتید؟
ـ احساس کردم یه اتفاق دیگه ای در زندگیم بوجود آمده،زیبایی های خاص خودش را برام داشت.
. کارگردانی فیلم هم توکارنا مه هنریتون دارید؟
ـ من خودم چند تا فیلم کوتاه ساختم.
. شنیدم نویسندگی هم کردید؟
ـ بله ... به خاطر اینکه اهل نوشتن بودم، نمایشنامه هام رو به تئاتر ویا به فیلم کوتاه تبدیل کردم.
. عکس العمل خانواده در مقابل بازیگر شدن شما چطور بود؟
ـ اوایل این اتفاق در کنار مدرسه رخ می داد. نظر خانواده این بود که بازیگری حرکت خوبیه به شرطی که به درسهام ضربه نزنه. واقعأ این اتفاق افتاد و خدا رو شکر بازیگری به درسهام لطمه ای وارد نکرد. بید از آن خانواده ترغیب شدند وچند بار به دیدن تیاترهایی که بازی کرده بودم اومدن.
. کارگردانی تئاتر هم داشتید؟
ـ بله.... چند تئاتر در رشته های مختلف رو نویسندگی،بازی و کارگردانی کرده ام.
. کار با سیروس مقدم کارگردان سریال«پرواز در حباب» و محمد رضا آهنج کارگردان«به دنیا بگویید بایستد»
چطور بود؟
ـ معتقد نیستم که کارگردان باید دست بازیگر رو آزاد بذاره ولی با بحث محدودیت در کار هم مخالفم. من درباره این موضوع با کارگردلن قبل از تولید فیلم صحبت می کنم و اصولأبا کارگردانها در زمان پیش تولید به یک نقطه نظر مشترک می رسم و سعی می کنم نظر و ایدئولوژی اونها رو با نظرات خودم یکی می کنم ومشترک پیش میریم. از طرفی هم معتقدم اصلأنباید دست بازیگر رو در نقش آزاد گذاشت،چون کارگردان وتیم نگاه کلی خودش رو در مجموع کار دارند و بازیگر قسمتی از این مجموعه است، آزاد گذاشتن بازیگر یعنی رها شدن همه امور از دست کارگردان، به خاطر همین از کارگردانی که پشت دوربین ایستاده نظر می خواهم، من قبل از هر سکانسی، اون رو از چند زاویه مختلف به کارگردان نشون می دهم و در آخر این کارگردانه که نظر میده و یکی رو انتخاب می کنه.
. رامین«پرواز در حباب»رو چطور دیدید؟
ـ رامین سریال پرواز در حباب بین دو قطب در نوسانه، دو قطب مثبت و منفی. از بی نهایت مثبت تا بی نهایت منفی، میشه گفت که اون روان پریش است. رامین یه جا می ایسته و سوختن یکی از کسانی که در کشته شدن پدرش داشته رو تماشا می کنه...چند لحظه دیگه اون رو می بینیم که خودش رو جلوی آینه می زنه و از قتلی که انجام داده ابراز ندامت می کنه.رامین یه قربانیه، قربانی اتفاقی که ما حصل شرایط اجتماعی اونه. فکر کنید در دوران کودکی پدرتون رو جلوی چشمتون بکشن، بعد هم بدون مادر راهی دیار غربت بشید. وحشتناکه...خیلی وحشتناکه...به خصوص اگر بدونید عاملان کشته شدن پدرتون دوست صمیمی اون بوده و بد تر از همه اینکه رامین در خارج از کشور و تنهایی هم روزهای خیلی بدی داشته، به همین خاطر نمی تونید در قربانی بودن اون شک کنید. رامین سیاه نیست، اون خاکستریه...اصلأ اون از نظر من یه فیلسوفه، چون بر گشته تا زمین رو از شر پلیدی ها پاک کنه. رامین خودش گرفتار یک سری گره های زخمیه که می خواد اونها رو باز کنه تا بتونه به زندگی ادامه بده. اون دختر بهروزرو(مرجان محتشم ایفاگر اونه) دوست داره،اما تا قاتل پدر رو نکشه نمی تونه همسر خوبی برای این دختر باشه.
. چرا نقش اعلا در به دنیا بگویید بایستد رو انتخاب کردید؟
ـ روز اول که سناریورو خوندم، قرار شد خودم یه نقش رو انتخاب کنم. با توجه به اینکه میتونستم نقش اول سریال رو انتخاب کنم، گفتم اعلا رو بازی می کنم. اتفاقأ نظر کارگردان هم روی همین نقش بود. من نقش اعلا رو به خاطر پیچیدگی هاش پسندیدم. اعلا هم مثل رامین خاص بود. جوان جنوب شهری که نوع محبت، پوشش، رفتار و جایگاه اجتماعی- فرهنگیش از من فاصله داشت، اما مثل خیلی از بچه های این خطه از شخصیت قدرتمند و تأثیرگذاری برخوردار بود.
. از بازی در کدوم یکی از نقشهایی که در حال پخش دارین، بیشتر خوشتان می آید؟
ـ من از کاری که خوشم نیاد قرار داد نمی بندم. من وقتی سریال به دنیا بگویید بایستد را قبول کردم،چند پیشنهاد نقش اصلی برای بازی در فیلم سینمایی داشتم، ولی اون نقشها رو دوست نداشتم. شاید بازی در اون فیلمها می تونست میتونست خیلی به من کمک کنه،اما تا وقتی که نتونم به کار عشق بورزم،اون رو قبول نمی کنم،چون خارج از تکنیکی که حتمأباید پشتوانه خودت داشته باشی،بازیگری فقط عشق می خواد و قبل از اینکه تکنیک رو یاد بگیری باید عاشق نقشت باشی. نه کارگردانی مجبور با من کار کنه و نه من مجبورم با کارگردانی کار کنم. من عاشق این دو نقش هستم(اعلا و رامین) و الان نمی توتم بگم اعلا رو بیشتر دوست دارم یا رامین رو. من یه نگاهی به هنرو کار بازیگری دارم که با اون به حس آفریدن می رسم. نقش موجودی بی جونه که فقط روی کاغذه و براش دیالوگ نوشتن...کاغذ حس نداره، این بازیگره که به اون نقش انرژی و وجود میده.
. اگر در یک زمان دو کار،اون هم همزمان در نقش های مثبت و منفی بهتون پیشنهاد بشه، کدوم رو انتخاب می کنید؟
ـ من اصولأ نقشهای خاص رو انتخاب می کنم، نقش هایی که حرفی برای گفتن داشته باشن حتی اگه کوتاه باشه؛ من قبل از بازی در سریال «پرواز در حباب» تمام نقشهایی که بازی کردم بچه مثبت بود؛ حالا به خاطر ........ چهره بود؛یا نوع حس؛ نمی دانم ولی در تئاتر نقش منفی زیاد داشتم. برای من نقش مثبت و منفی مهم نیست، اتفاقأ از نقش های خطی بینی، نقش هایی که کلیشه ای و تکراری هستن بدم میاد.نقش هایی که زیر پوستشون چیزی نیست و سطحی هستن، کاملأ بی ارزش هستند.
. حامد کمیلی عاشق چه نقشهاییه؟
ـ من عاشق نقشهای خاصم و تا به الان هم خدا رو شکر کارهایی انجام و یا پیشنهاد شده، نقش هایی بوده که پیش زمینه خاصی داشتند. منظورم اینه که در کنارنقش شاد، پس زمینه گریه ای نهفته است!
. چقدر به تمرینهای قبل از فیلمبرداری اعتقاد دارید؟
ـ من به این نوع تمرین اعتقاد دارم، در حین بازی یا تنهایی اعتقاد قاطعی به تمرین دارم،چون در تمرینه که بازیگر روی شخصیت تسلط پیدا می کنه و بعد از تسلط به خلاقیت می رسه، تمرین روی دیالوگ و فضای صحنه تسلط رو بوجود میاره و بعد از تسلط می تونی خلاقیت بوجود بیاری.
. بین حس و تکنیک به کدوم اهمیت میدی؟
ـ به هر دو... تکنیک باید در خدمت حس باشه. همیشه این تصور برای من وجود داشته که حس مثل یه آبیه که می تونه به هرجایی بره ، اما هدف این آب رسیدن به دریاست. تکنیک بیشتر رودخانه است،تکنیک مسیر این آب رو نشون می ده، احساس مثل آب مسیرش رو پیدا می کنه.
. بر خورد مردم با شما چطوره؟
ـ به واسطه پخش این دو کار همه من رو می شناسن، هرکسی در مورد یکی از این دوتا کار نظرش رو میده. خدا رو شکر هر دو کار با استقبال خوبی مواجه شده.
. سخت ترین سکانسی که در سریال پرواز در حباب بازی کردید چه بود؟
ـ یکی از سخت ترین سکانس ها لحظه ای بود که رامین می خواست مر تکب اولین قتل زندگیش بشه. دو،سه روز تمرکزو به خود تلقین کرده بودم که قراره اتفاق بدی بیفته،می خواستم تک تک اجزای صورتم ببینن و هشدار بده رامین نیت خطر ناکی در سر داره، وقتی سر صحنه رفتم عوامل جور دیگه ای نگاهم می کردن چون اونها هم متوجه این تغییر شده بودن. اون سکانس طوری به تصویر کشیده شد و به خونه بر گشتم که انگار رامین«حامد کمیلی» رو پیش می برد. وقتی کار تموم شد و به خونه بر گشتم تا مدت ها دچار عذاب وجدان بودم، انگار که واقعأ مرتکب قتلی شدم.
. موفقیت یه مجموعه تلویزیونی به چه چیزهایی بستگی داره؟
ـ وقتی درباره یه مجموعه حرف می زنیم،یک سری زیر مجمو عه هایی داره که عامل تشکیل دهنده اون مجموعه است، از یه متن خوب گرفته تا بازیگرهاش،کارگردان،طراح صحنه و لباس،گریم،موسیقی،همه اینها باید دست به دست هم دهد تا یه مجموعه به وجود بیاید. وقتی مجمو عه ای از عوامل کنار هم قرار می گیرن و دست به دست هم می دن تا حرفی برای گفتن داشته باشن اون وقت باید قضاوت کنید که مجمو عه خوبی بوده یا نه؟ من به جزئی ترین حرکت های یه مجمو عه معتقدم. حتی اگه تدارکات کار ضعف داشته باشه،روی بازیگر، کارگردان و سایر عوامل تأثیر میذاره.
. به عنوان یه بیننده، مجموعه تلویزیونی رو چطور ارزیابی می کنید؟
ـ من همیشه به این فکر می کردم وقتی ما بازی می کنیم اول باید ببینیم برای چه کسی کار می کنیم. وقتی یه فیلم سینمایی هنری ساخته می شه،کارگردان زمان تولید می دونه که مخاطبش چه کسانی هستند، یا زمانی که یه تئاتر خاص کار می شه، کارگردان می دونه هر نظر اون مخاطب های خاص هستند و قشر خاصی از جامعه رو انتخاب می کنه و تئاتر رو با سطح سلیقه و نوع نگاه اونها می سازه. تلویزیون یه کاره عام پسنده پس کارگردان و اکیپ باید بدونن برای مردم کار می کنن و از اول تکلیف گروه مشخص می شه تلویزیون یه کار مردمیه و به نظر من باید برای مردم ساخته شود باید به سطح سلیقه مردم توجه بشه. من بعضی وقتها کار هایی رو دیدم که از انتظارات مردم فاصله زیادی داره.
. به عنوان یه بیننده چه پیشنهادی دارید؟
ـ من انرزی زیادی پای تلویزیون نمی ذارم، چون نمی رسم و اگر وقت اضافی داشته باشم اون وقت رو در حال نوشتن، فیلم دیدن ویا خوندن هستم و خودم رو درگیر چار چوب تلویزیون نمی کنم.
. دوست دارید خارج از کشور زندگی کنید؟
ـ باید یه دلیلی براش وجود داشته باشه، حالا این دلیل می تونه درس، کار ویا زندگی باشه، به هر حال باید این دلیل پیدا بشه. من فرصت رفتن رو پیدا کردم و میتونستم برم، اما موندن در ایران رو هم پیدا کردم و پشیمون هم نیستم.
. چگونه می توان بین ایرانیان داخل و خارج از کشور تعامل برقرار کرد؟
ـ ما باید اول فکر کنیم که چرا آنها رفتند، من نمیدونم تعامل یعنی چی، تعامل در اینجا به چه معناست! تعامل یعنی آنها بر گردند.
. برای جلو گیری از خروج نخبگان و برگزیدگان المپیادها به عنوان یه بازیگر جوان و تحصیلکرده چه پیشنهادی دارید؟
ـ ما همیشه در یه سری شرایط، یک تصمیم های خاص می گیریم و این تصمیم های ما به شرایط بر می گرده،به نظرم قبل از اینکه به این چیزها فکر کنیم باید ببینیم چه کار کردیم که این نخبگان و برگزیده ها چنین تصمیمی گرفتند. مسلمأ وقتی ما این شرایط رو تغییر بدیم دیگه کسی به این نتیجه نمی رسه که از ایران بره و حالا اگه بخواهیم ارتباط اونها رو حفظ کنیم و بر گردن، باید این شرایط تغییرکنه. وقتی کسی می بینه خارج از ایران احترام بیشتری بهش گذاشته می شه، بیشتر درکش می کنن،بهتر کار پیدا می کنه و اعتبار خاصی داره، چرا نباید بره ما انسانیم و یه باربیشترفرصت زندگی نداریم، باد از این فرصت به طور مطلوب استفاده کنیم.
. بزرگترین دغدغه حامد کمیلی چیه؟
ـ بزرگترین دغدغه من اینه که به زودی شرمنده خدا بشم. من یک رابطه خیلی خاصی با خدا دارم . یک تعاملی بین من و خدا وجود داره. تنها دغدغه و ترسم اینکه مجبور بشم از شرم سرم رو جلوی خدا پایین بگیرم و اون روز پایان حامد کمیلی است.
. ممنون از وفتی که در اختیار ما گذاشتید....
خصوصیات عدد9 عددمورد علاقه آقاحامد
رمز موفقیت در زندگی نه ها عقل و درایت آنهاست. نه ها در وقت لزوم می توانند دیگران را هدایت و راهنمایی کنند. اگر از استعداد خود خوب بهره بگیرند، مدیران – رؤسا و رهبران خوبی میشوند – اینان اغلب قوی – پرجاذبه و دارای افکار مثبت هستند – آنان اغلب به دنبال اهداف بزرگی در زندگی هستند، ولی یک احساس عدم اطمینان به خود و آسیب پذیری از گفتار دیگران، در درون خود دارند.
با آن که همه ما کم و بیش استعداد رهبری دیگران را داریم، اما نه ها به خوبی از این استعداد برخوردار هستند. این افراد دارای نیروی جاذبه بوده به خوبی می توانند نظر دیگران را به خود جلب نمایند.
حال اگر این نیرو را در جهت مثبت به کار گیرند، رهبری مثبت خواهند داشت و اگر در جهت منفی به کار گیرند، رهبری منفی خواهد شد.
استعدادهای بالقوه خوبی در ذات وجود نه ها وجود دارد، اگر این افراد به قلب و احساساتشان رجوع کنند و با الهامات درون هماهنگ شوند، به خرد و دانش خوبی دست می یابند.
ضمیر ناخودآگاه ما، مانند کودکان، بیشتر متأثر از اعمال و رفتار ماست، لذا لازم است از طریق اعمال و رفتار درست، ضمیر ناخودآگاه همان را به یاری بطلبیم و از این طریق راه را برای تظاهر استعدادهای درونی باز کنیم.
نه ها می بایست گفتار و اعمالیشان را یکی کند. بایستی تردیدها را کنار بگذارند. وقتی هدفی را در نظر می گیرند، بایستی تمام وجودشان در راستای آن هدف متحد شود.
نه ها در وجهه مثبت، در هر کاری می تواند موفق شوند. از معلمی و استادی تا ریاست و مدیریت، از مشاغل آزاد گرفته تا منشی – پستچی و....
نه ها در امور اعتقادی متغیر هستند. بسیاری از نه ها بین سرحد مسئولیت اخلاقی و تقوا یا انکار کلی قوانین اخلاقی، در نوسان هستند. بعضی در اوج اخلاق و تقوا ظاهر می شوند، و بعضی دیگر بی اعتنا به این دو خواهند بود.
نه ها هرگاه به بلوغ فکری و درکی برسند و در ضمن از همت و اراده مثبت خود بهره بگیرند، معلمان و راهنمایان خوبی برای افراد خواهند بود. البته این افراد لازم است بین اراده مثبت و اراده منفی تفاوت قائل شوند. همچنین بایستی تفاوت بین اراده شخصی و اراده روحانی و بلکه اراده الهی را درک نمایند.
نه ها در وجوه منفی زندگی، ممکن است به خود بی اعتماد و بی اعتقاد گردند. حتی ممکن است از روی نا امیدی و از طریق مصرف الکل – مواد مخدر – یا آلوده شدن به برخی گناهان، روح و جسم خود را تخریب نمایند و یا به بیماریهای مختلف مانند دردهای پشت و آرتروزها، گرفتار شوند. بعضی از نه ها نسبت به گفتار دیگران مقلد و بلکه متعصب هستند. در چنین مواقع به افکار و ایده های خود بی توجه می شوند.
نه ها اغلب ظاهرشان با باطنشان یکی نیست. در ظاهر آرام جلوه می کنند، اما در باطن منقلب هستند. گویی چیزی گم شده را جستجو می کنند. البته این در نه های مثبت اندیش و موفق کمتر دیده می شود.
نه ها در وجوه مثبت، انسانهایی آرام و صبور – درستکار – هوشمند – صادق و مهربان هستند. آنان مشاور و راهنمای خوبی برای خویشان و دوستان و بلکه همه مردم خواهند بود. این افراد استعداد تأثیرگذاری دارند و از طریق گفتار و اعمال و رفتار خود، اراد را به سوی خود جلب می کنند.